خانه / اخبار / گزارش جلسه سوم:نشست های هم اندیشی مراکزتربیت محقق
گزارش جلسه سوم: نشست های هم اندیشی مراکزتربیت محقق

گزارش جلسه سوم:نشست های هم اندیشی مراکزتربیت محقق

رئیس پژوهشکده اسلام تمدنی در نشست پنجم از نشستهای هم اندیشی مراکز تربیت محقق مطرح کرد:

افراد زیر ۶۰ سال نمی‌توانند نظریه‌پرداز شوند!/ از افراد تعهد محضری می‌گیرند که در مؤسسه فعالیت کنند/ مؤسسه علوم و معارف راهبردی در ارائه مدل و روش، پیشتاز است

 

اشاره: طرح نشست­های هم‌اندیشی مراکز تربیت محقق، با عاملیت موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا «ع» از سال ۱۳۹۸ با سفارش میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی، باهدف استفاده از ظرفیت معاونین پژوهش مراکز تخصص سطوح عالی کشور؛ آغاز به کارکرد و جلساتی هم به بررسی آسیب‌ها و چالش­هایی در زمینه تربیت محقق برگزار شد.

جلسه حاضر، پنجمین جلسه از مجموعه نشست­های فوق و سومین جلسه از سلسله جلسات معرفی مراکز تربیت محقق است. این جلسه که در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۹۹ و به صورت وبینار برگزار شد، به واکاوی «موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی» به‌عنوان یکی از مراکز تربیت محقق دارد پرداخته است. سخنران این جلسه جناب آقای دکتر احمدزاده (رییس پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) بود. مشروح مطالب مطرح شده در این نشست، به قرار زیر است:

توضیح مقدماتی

موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی، یکی از اصلی­ترین مراکز تربیت محقق علوم اسلامی در مشهد است؛ این موسسه در حدود سال ۱۳۸۱ فعالیت را آغاز کرده است. این موسسه، ابتدا یکسری مستنداتی را از استانداری خراسان دریافت کرد و بعداً به‌عنوان یک سازمان مردم‌نهاد، معرفی شد و در ادامه از حوزه علمیه هم مجوزی را به‌عنوان یک شورای حوزوی گرفته است. طراح اصلی این برنامه هم حجت‌الاسلام عبدالحمید واسطی می‌باشد.

افرادی می‌توانستند در این دوره‌ها ورود پیدا کنند که ازجمله شرایط و ضوابط ذیل را دارا باشند:

  • سابقه تحصیل و پژوهش در زمینه علوم اسلامی،
  • گذراندن دوره‌های روش تحقیق،
  • نگارش چند مقاله قابل‌قبول،
  • پذیرش در مصاحبه.

در این موسسه، پاسخ مسئله، با تفکر خود افراد و با استفاده از منابع داده می‌شد و فهم کاربردی افراد در اینجا فعال می‌شد نه اینکه تمامی فعالیت توسط استاد باشد. البته توضیحات لازم برای حل ابهامات در مورد اصل مسئله توسط استاد ارائه می‌شد.

یکی از نکات موردنظر در این دوره‌ها این بوده است که استعدادهای درونی افراد، شکوفا شود. یکی از این امور، بحث فهم کاربردی است، به این معنا که فرد، با تفکر خودش و با استفاده از متونی که به آن مسئله پاسخ داده است، به سراغ پاسخ مسئله برود و بعد از به دست آوردن پاسخ، آن را در گروهی که همه آنها، این دوره را دیده‌اند به اشتراک بگذارد سپس هر گروهی پاسخ شان را با گروه‌های دیگر به اشتراک گذاشته و موردنقد قرار می‌دهند. البته در این گروه‌ها، صرف ادعا پذیرفته‌شده نیست بلکه استدلال، مهم و ضروری است.

جنس برنامه تربیت محقق این موسسه با سایر مراکز تربیت محقق، مقداری متفاوت است؛ به دلیل اینکه در این موسسه، دوره تربیت محققی را داریم که با یک سری از مبانی، اصول، قوانین، ضوابط و پیش‌فرض‌هایی روبه‌رو هست که اگر به آن مبانی و پیش‌فرض‌ها اطلاع کامل نداشته باشیم ممکن است خیلی متوجه نشویم که در این موسسه چه اتفاقاتی برای تربیت محقق می‌افتد. مبانی موجود در این موسسه، در عین حالی که خیلی زیاد است، جدید هم هست. بر اساس مطالعه‌ای که در زمینه این مبانی داشتم و دارم، این بحث‌ها خیلی پردامنه و مفصل است که البته در اینجا، به‌صورت مختصر و در حد کلیات ارائه می‌دهم. بنابراین در اینجا چند بحث داریم:

بحث اول: مبانی و رویکردها

در این قسمت، موارد ذیل موردتوجه طراحان این دوره بوده است:

  • اصل و اساس، بر پژوهش است نه آموزش. آموزش در دل پژوهش، ساری و جاری است تا فرد بتواند یک محصول قابل‌مصرف ارائه کند. دوستانمان در این مؤسسه معتقد هستند که در حوزه­ها و مدارس علمیه، روی دانش خیلی کار می‌شود؛ اما کمتر به مرحله کاربردی و مصرف می‌رسد، لذا تلاش می‌شود آنچه در این موسسه تولید می‌شود تا آخرین مرحله یعنی توزیع و مصرف و خروجی موردنیاز جامعه، برسد.
  • نکته بعدی، بحث رقابت است؛ در اینجا تلاش می‌شود در مقایسه با سایر مراکزی که در این زمینه فعالیت دارند، بتوانند رقابت و هماوری داشته باشند. دوستانی که در این حوزه‌ها آموزش می‌دیدند، برنامه‌هایی را بر اساس یک نقشه ۲۰ ساله دنبال می‌کردند تا برسند به دوره‌های بعدی و بعدی…
  • تأکید بر تفکر محوری؛ وقتی‌که مسئله‌ای به محقق داده می‌شد از او خواسته نمی‌شد که بلافاصله به منابع، مراجعه نماید و پاسخ مسئله را دریابد؛ بلکه مراجعه به منابع، بخشی از کار محقق بود. بخش اصلی کار ایشان این بود که ابتدا باید دید خود شخص نسبت به ابن مسئله چه پاسخی دارد؟ لذا از محقق خواسته می‌شد که به جمع‌آوری اطلاعات و مطالب موجود در کتاب­ها اکتفا نکند بلکه از تفکر فردی خودش استفاده کند.
  • یکی از مبانی موجود، خود بحث تفکر است؛ یعنی اینکه چگونه تفکر کنیم و چگونه بتوانیم مطالب و مسائل جاری در فضای جامعه را تحلیل کنیم و در مورد آن‌ها بیندیشیم؟! لذا اجتهاد درروش تولید علوم دین در این موسسه خیلی مهم است؛ چون‌ دوستان معتقدند که این روش اجتهادی است که پژوهش را پژوهش می‌کند و بقیه مراحل قبل از اجتهاد را به‌نوعی مقدمات پژوهش می­دانند و معتقد هستند که در حوزه مسائل اسلامی، فقط مجتهد حوزوی می‌تواند اظهارنظر کند. این مبنا اساساً یکی از وجوه تمایز این موسسه با سایر مؤسسات است. این موسسه معتقد است که در سایر مؤسسات، استفاده از تفکر به‌صورتی که بایدوشاید اتفاق نمی‌افتد، لذا در این موسسه، تکنیک‌ها و روش‌های مختلف تفکر، آموزش داده می‌شده است.
  • باورمندی به توانایی تولید علم؛ یکی از دیگر از نکات متمایزکننده این موسسه با سایر مؤسسات، باورمندی به توانایی تولید علم است (البته منظور از متمایزکننده، نه به این معنا که این امر در سایر مؤسسات نباشد؛ بلکه به این معنا که این مؤسسه روی این امر، بیشتر وقت گذاشته و برنامه‌ریزی کرده است). دوستانمان معتقد هستند که برخی از افراد فکر می‌کنند که ما توانایی تولید علم دینی را نداریم، مثلاً مهندسی فرهنگی را نداریم؛ چون‌ اصلاً فرهنگ، قابل مهندسی نیست یا مثلاً اجتهاد اصلاً قابل مهندسی نیست، درحالی‌که توانایی تولید علم دینی وجود دارد و این توانایی با همین منابع امکان‌پذیر است. البته هرچند ما در ابتدای راه هستیم اما درواقع این روش را به دست آوردیم.
  • ضرورت تولید روش برای حل؛ یکی دیگر از نکات مهم، بحث روش در تولید علم و نظریه‌پردازی است. به‌عبارت‌دیگر، نظریه‌پردازی بر اساس روش‌های جدید و دقیق در جامعه اتفاق می‌افتد. وقتیی ما در زمینه روش، خوب کارکنیم، گام نظریه‌پردازی خلق می‌شود؛ بنابراین محققینی که در این دوره‌ها مشغول می‌شوند، علاوه بر بحث‌های دوره، باید مسلط بر روش تحقیق باشند، لذا روش‌های حل مسئله در تولید علوم اسلامی هم آموزش داده می‌شود. بنابراین هم باید خود محقق، مسئله را حل کند و هم خودش روش حل مسئله را تولید کند. در این میان، بحث فقه و اصول فقه به‌عنوان دو بال برای تولید علم، دو نقش دارد: یکی اعتبار منابع تفقه و دیگری روش‌شناسی تفقه که در اصول مطرح می‌شود. بنابراین در این متد و روش، بحث اصول فقه و بحث فقه خیلی اهمیت داشته است و به‌عنوان دو دانش مهم در این دوره‌ها مورداستفاده قرار گرفته است.
  • تولید و اعتبار و تمدن سازی؛ یکی دیگر از نکات مهم و متفاوت، این است که دوستانمان در این دوره می‌گویند ما به دین، نگاه تمدنی داریم و با نگاه تمدن ساز به دین، این دوره‌ها را بر پا کردیم؛ بنابراین، دانش‌پژوه علاوه بر مباحث تفکر و… باید با شبکه‌ای از تمدن‌ها و سیستم‌ها هم آشنا شود که ما را به تمدن سازی منتهی می نماید. بعضی هم می‌گویند تفاوت تمدن سازی اسلامی با سایر تمدن‌ها، بحث پررنگ بودن خداوند در همه سیستم‌ها است؛ یعنی اگر در همه سیستم‌ها خداوند را در نظر داشته باشیم تمدن، اسلامی می­شود و می‌گویند به جای اینکه به دین نگاه فردمحورانه داشته و استنباط‌های بدوی از دین داشته باشیم، باید به گام­های بالاتری از استنباط‌های اجتماعی و تمدنی برسیم و مدل‌هایی را از دین استخراج‌کنیم.
  • تولید علم دینی؛ در نگاه موسسه، علم دین، آن قضایایی است که محمول آن‌ها دینی باشد. ملاک محمول بودن هم این است که محمول مطابقی یا تضمنی یا التزامی از گزاره‌های وحیانی باشد. البته نظراتی دیگر هم هست، مانند اینکه علم دینی آن است که اهداف آن دین باشد یا توسط متدینین ایجادشده باشد یا مورد تأیید دین باشد.
  • هویت مدل و مدل‌سازی؛ تعریف مختصر و راحت مدل این است که ما یک نظریه را خلاصه می‌کنیم که این مدل می‌تواند در شکل اتفاق بیافتد (مدل شکلی) یا در محتوا اتفاق بیافتد (مدل معرفتی)؛ اما تعریف مدل در این مؤسسه، عبارت است از: شبیه‌سازی واقعیت خارجی به‌وسیله ترسیم روابط علی و معلولی بین عرصه‌های درونی که قدرت پیش‌بینی رفتار و درک را به اجرا گذاشته باشد. دوستان ما در این موسسه می‌گویند: در این زمینه ما باید به سراغ استخراج مدل‌های مختلف برویم؛ یعنی از یک آیه یا روایت، تنها استنباط‌های فردی و اجتماعی نداشته باشیم، بلکه استنباط‌های راهبردی هم داشته باشیم که با استخراج مدل، هر نوع نیازی‌مان را از آن استخراج می‌کنیم. البته شاید برای همه نیازهایمان در این مدل‌ها پاسخ نداشته باشیم یا پاسخ ناقص داشته باشیم، ولی با استخراج مدل، می‌توانیم برای همه نیازهای مرتبط با آن پاسخ داشته باشیم.
  • هویت گزاره‌های دینی؛ یعنی دین عبارت است از مجموعه گزاره‌های علمی (هست ها) و عملی (بایدها) که از وجود برتر یعنی خداوند به انسان ارائه‌شده و کمالی را هم به‌عنوان هدف در نظر گرفته است و بعد سراغ گزاره‌های دین می‌رود که دین دارای اجزا، عناصر و اهداف مختلف می‌باشد. دوستانمان در این موسسه معتقدند دین، فرهنگ‌ساز، برنامه‌ساز و راهبردساز است؛ یعنی راهبرد و استراتژی از دین قابل‌استخراج است. ایشان گزاره‌های دین را بر سه لایه و سه قسمت نگرش ساز، راهبرد ساز و راهکار ساز تقسیم می‌کنند (برای توضیح بیشتر در زمینه، به آثار محمد نبی ایمان، مراجعه کنید).
  • پارادایم؛ یعنی وقتی‌که بخواهیم مسئله‌ای را حل کنیم، حل این مسئله به یک روش نیاز دارد و هر روش، یک سری مبانی دارد که در دانش روش‌شناسی روی آن مبانی صحبت شده است. مثلاً آیا انسان می‌تواند در روش دخالت کند یا نباید دخالت کند؟ آیا ما می‌توانیم این روش را برای هر مسئله‌ای به کار بگیریم یا اینکه فقط مربوط به مسائل خاص است؟ این روش‌شناسی خودش از دل چند دانش هستی‌شناسی (ابتدا باید گفت چه وجود دارد، که بر اساس همان، بخواهیم روش‌ها را بگذاریم و از دل همان، روش را در بیاوریم یعنی تا وقتی‌که معتقد به این باشیم که خدا وجود دارد یا ندارد، این امر روی روش‌شناسی ما تأثیر می‌گذارد و هر تصمیمی که در هستی‌شناسی گرفته شود این تصمیم روی روش‌شناسی تأثیر دارد)، معرفت‌شناسی (در اینجا هم هر تصمیمی گرفته شود روی روش‌شناسی تأثیر می‌گذارد)، ارزش‌شناسی و انسان‌شناسی به وجود می آید که به مجموع این‌ها، پارادایم گفته می‌شود.
  • نظریه؛ هر نظریه‌ای که داشته باشیم، پشت آن نظریه، هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی و انسان‌شناسی، روش‌شناسی و خود روش وجود دارد. در هر نظریه، از مجموعه از قواعد، اطلاعات، دانش‌ها، مهارت‌ها، مشاهدات و…، علت، معلول، ابعاد، زمینه‌ها، آثار، زوایا و اتفاقاتی که روی آن مسئله می‌افتد بیان می‌شود و روی آن بحث می‌گردد. به این خروجی، نظریه گفته می شود و به نظریه ساده شده، مدل می‌گویند.
  • تمرین و تجربه محوری در جهت حل مسئله؛ کسانی که برای اولین بار وارد این مجموعه می‌شدند ابتدا یک مسئله حل‌شده را در اختیارشان قرار می‌دادند تا روی آن مسئله کار کنند و خود فرد، پاسخ آن را به دست بیاورد. کم‌کم در مراحل بعدی روی مسائلی کار می‌کردند که پاسخ‌هایی که داده‌شده بود خیلی دقیق نبوده و قابل نقد و ارزیابی بوده است؛ اما در آخرهای دوره، سراغ مسائلی می‌رفتند که تابه‌حال به آن پاسخ داده نشده است یا اینکه پاسخ‌های خیلی محدود داده‌شده است؛ یعنی فرد به حدی از تفکر خلاق و فهم و حل مسائل رسیده باشد که با توجه به آموزش‌هایی که دیده است خودش بتواند به حل و پردازش مسائل بپردازد.
  • نگاه شبکه‌ای و دستگاهی؛ در این نگاه، مجموعه‌ای کنار هم قرار می‌گیرند، همانند یک ماشین که هرکدام از قطعات آن، بخشی از کار را انجام می‌دهند و موجب حرکت کردن ماشین می‌شود. به هر قسمت، مانند برق و…، خرده سیستم گفته می‌شود. هر خرده سیستم هم می‌تواند برای خودش یک سیستم باشد. در این زمینه، دوستانمان بیشتر کلمه شبکه را به کار می‌برند؛ بنابراین تحقیق کاربردی شبکه‌ای یعنی وقتی بخواهیم چیزی را حل کنیم، در یک شبکه‌ای حل می‌کنیم که ناظر به‌کل شبکه هستی است، از خداوند متعال گرفته تا فرشتگان، شیاطین، انسان، محیط‌زیست، گذشته، حال و آینده و… .
  • مراحل و مهارت‌های موردنیاز در علوم اسلامی؛ گفته شد که دوستان در این زمینه مفصل کار می‌کنند و مراحل شش‌گانه مسئله شناسی، روش‌شناسی، جمع‌آوری اطلاعات، طبقه‌بندی اطلاعات تحقیق و مدل‌سازی اطلاعات را برای این امر ذکر می‌کنند.

بحث دوم: ابعاد محتوایی تربیت محققان

  • افزایش مستمر احساس قلبی وجود خداوند متعال؛ ازآنجایی‌که این افراد می‌گویند نگاه­مان بحث تمدنی است و در تمدن، وجود خداوند، در همه سیستم‌ها و مدل‌ها ساری و جاری است، محققینی که در این دوره آموزش می‌بینند، بحث توحیدی‌شان تقویت می‌شود و احساس قلبی وجود خداوند درصحنه زندگی برای­شان ملموس و مشهود می‌شود. از طرف دیگر، در دوره‌ها، محققین، در مقیاس تمدنی تربیت می‌شوند نه در مقیاس فردی. محققینی که اینجا تربیت می‌شوند افرادی هستند که مجهز به سیستم مدل‌سازی می‌باشند و در این زمینه آموزش دیدند و پژوهش کردند و به این قابلیت رسیدند و از طرف دیگر این افراد، متمایل به عرفان‌های شیعی می‌شوند.
  • ارتقا و تعمیم فهم از آموزه‌های دین؛ دوستانمان اعتقاددارند که نسبت به آموزه­های دینی، به فهم سطحی اکتفا نمی‌کنیم، بلکه سعی می‌کنیم فهممان را از آموزه‌های دینی تعمیق ببخشیم. این فهم خود را در مدل‌ها و سیستم‌هایی که از این آیات و روایات استخراج‌ می‌کنیم نشان می‌دهد.
  • جلب اطمینان مخاطب در نیازمحور بودن، مستند بودن و عملیاتی بودن؛ افراد شرکت‌کننده وقتی متوجه می‌شوند که دقیقاً در راستای نیازهای جامعه حرکت می‌کنند؛ ازیک‌طرف موجب اطمینانشان می‌شود و از طرف دیگر دارند پژوهش انجام می‌دهند و از طرف سوم دارند خروجی بیرون می‌دهند، این امور باعث می‌شود که انگیزه‌های فرد، بیشتر شود. برای همین در بدو پذیرش، از ۵۰ نفری که به آنان موضوع مقاله داده شد، بعد از ارائه مقاله، ۲۵ نفرشان قبول شدند و علی‌رغم اینکه برنامه‌های فشرده و بسیار سختی وجود داشت و از صبح تا شب، این افراد، در حال کار، پژوهش، تحقیق و انجام تکالیف و ارزشیابی و… بودند، فقط ۵ نفر وسط دوره، دوره را رها کردند. به نظر بنده یکی از عوامل این امر، انطباق انگیزه‌های درونی افراد با خود فضای دوره بوده است که هم خودش دارد تربیت می‌شود و هم دارد نیازهای جامعه را پاسخ می‌دهد.

بحث سوم: ابعاد مدیریتی تربیت محقق

  • در این دوره، کار از افراد نخبه آغاز نشده است بلکه از افراد متوسط استفاده شده است؛ چون‌ اگر افراد نخبه وارد این مرحله می‌شدند و در این دوره از صفر به آموزش دادن و مدل‌سازی کردن و بحث‌های تمدنی و تفکری و نقدی و انتقادی و خلاقیت و… شروع می‌کردند؛ در این صورت جا می­زدند و انگیزه‌هایشان را از دست می‌دادند، درحالی‌که افراد متوسط که خیلی داعیه نداشته باشند که ما چیزهایی یاد داریم یا حاضر نیستیم که از صفر شروع کنیم، ماندگاری بیشتری داشتند و دارند. البته منظور، افراد متوسطی هستند که هنوز از استعداد درونی‌شان را استفاده نکرده بودند و استعدادشان به‌نوعی خاموش بوده است. به هر صورت، از ۲۵ نفر که پذیرفته شدند ۵ نفر انصراف دادند و ۲۰ نفر باقی‌مانده به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه بر روی پروژه شهرسازی کارکردند و گروه دیگر روی پروژه تغییر اجتماعی کارکردند. البته کار این افراد فقط بحث پژوهش نبود، بلکه انواع و اقسام مدل‌های پژوهشی داشتند و در اجلاس ها و همایش‌ها شرکت می‌کردند، حال یا به‌عنوان مخاطب یا ارائه‌دهنده. به‌عنوان‌مثال، در کنفرانس الگوی پیشرفت، ۱۰ مقاله از این موسسه ارائه‌شده بود و همه آن ۱۰ هم پذیرفته‌شده بود که طبعاً یک سابقه جداگانه و ویژه برای این موسسه از طرف کنفرانس در نظر گرفته‌شده بود. مهم‌ترین کار در این فعالیت تیمی، بحث رقابت بود که افراد سعی می‌کردند تا هم خودشان و هم‌گروهشان، به‌صورت چالشی جلو بروند و امتیازات لازم و بیشتری را کسب نمایند.
  • صلاحیت‌های عمومی؛ معمم بودن، اعتقاد به ولایت‌فقیه و نداشتن سوءسابقه و…
  • شاخص‌ها و ویژگی اعتقادی و باورمندی محققان؛ باورمندی به داشتن تفکر نقادانه و اعتقاد به انقلاب اسلامی و انجام پژوهش حداقلی.
  • سابقه آموزشی در دوره؛ حداقل سطح ۴ حوزه، سابقه پژوهشی، مشارکت در پژوهش‌های مختلف و تجربه کاری.
  • مدل‌های مختلف برای تربیت محقق؛ یکی اینکه خود فرد می‌رفت و تحقیق می‌کرد و خروجی می‌داد. دوم اینکه به‌صورت جمعی و تیمی روی یک مسئله کار می‌کردند و به‌نقد می‌گذاشتند. سوم اینکه مدرسینی که در خارج از موسسه، کلاس داشتند، یکی از این افراد را با عنوان دستیار با خود می‌بردند و بخشی از تدریس کلاس را به آن فرد واگذار می‌کردند و به این صورت، آنها کم‌کم با فضای تدریس آشنا شده و توانایی‌های خود را به نمایش می‌گذاشتند.
  • اخذ تضمین؛ موسسه از افراد، تضمین محضری می­گرفت که بعد از اتمام دوره، تا مدت ۶ سال، به کاری که موسسه از آن‌ها می‌خواهد و موردنیاز موسسه است بپردازند.
  • در این مجموعه باید محقق، سه نوع طراحی برنامه را داشته باشد: نقشه راه علمی (برای خودش این برنامه را داشته باشد که چشم‌انداز، وضعیت مطلوب تربیت چیست؟ در آینده چه اتفاقی می‌افتد؟ اهداف این دوره چیست؟ راهبردها و خروجی‌هایش چیست؟ شاخص‌های ارزیابی چیست، رصد مسائل پژوهشی با چه روشی است؟)، نقشه راه عملیاتی و نیز نقشه پژوهش که ترکیبی از نقشه راه علمی و نظام مدیریت دنش است.
  • تعیین مسیر و وظایف بخشی در بازه زمانی بلندمدت؛ در این روش، محقق می­داند که در سال‌های آینده، چه روشی را باید طی کند و به کجاها باید برسد و دقیقاً مسیر ۲۰ ساله‌اش مشخص باشد، البته نه به این معنا که دقیقاً در همان مسیر حرکت کند بلکه باید در هرسال، ویرایشی در برنامه‌اش داشته باشد ‌لیکن اصل برنامه از ریل اصلی نباید منحرف شود.
  • تقدم آموزش بر پژوهش؛ روشن است که تا زمانی که فردی در یک‌رشته تخصصی آموزش ندیده باشد نمی‌تواند در آن رشته، پژوهش نماید. اساساً تخصص یعنی اینکه انسان در رشته مورد تخصص آموزش‌دیده باشد و دانش، مبانی، اصول، تاریخ، فلسفه و انسان‌های مطرح در آن رشته، سایت‌ها، منابع، فضای آن رشته و در کل، فضای بین‌الملل را بداند.
  • تعریف نیازهای پژوهشی در حوزه آموزش؛ اینجا بین پژوهش و آموزش، انطباق است؛ یعنی فرد به دنبال هر نوع پژوهشی نمی‌رود بلکه خروجی‌های پژوهش به معاونت آموزش ارائه می‌شود و این معاونت، روی آن کار و آن را بررسی کرده و متناسب با نیازهایش، آن را به قسمت پژوهش اطلاع‌رسانی و بازاریابی پژوهشی می­کند. سعی می‌شود که پژوهش، در مسیری حرکت کند که موردنیاز خود موسسه بوده یا مبتنی بر انتظارات و درخواستی از بیرون موسسه باشد.
  • ارتباط بین محصولات پژوهشی و فعالیتها؛ ارتباط بین محصولات پژوهشی و فعالیت­های تدریجی هم وجود داشت و بعضی از فعالیت‌های موسسه هم برای مؤسسات دیگر، به‌صورت تدریجی ارائه می‌شد.
  • آموزش پژوهش محور؛ هرچند در اینجا پژوهش، اصل و اساس قرار می‌گرفت؛ اما در موارد متعدد مانند مسئله شناسی، انتخاب روش و حتی جمع‌آوری اطلاعات و… آموزش‌های لازم اتفاق می‌افتاد؛ یعنی در حین پژوهش، آموزش‌های لازم هم ارائه می‌شد نه اینکه آموزش و پژوهش از همدیگر جدا باشند.

بحث چهارم: منابع انسانی تربیت محققان

  • یکی از مباحث در این زمینه، بحث کارورزی بود که سه مرحله داشت: مرحله اول، با مشاهده به دنبال مسائل و رصد کردن نیازهای جامعه می‌رویم. مرحله دوم، مشارکت توسط طلبه بود. مرحله سوم، مربی‌گری که توسط استاد اتفاق می‌افتاد.
  • روش آموزش مسئله محور، مخاطب محور بود و دانش‌پژوه محور بود که با فعال‌سازی فهم کاربردی، فهم تحقیقاتی و فهم خلاقیت اتفاق می‌افتاد.
  • نگاه مسئله یاب بر اساس نیازهای جامعه را با چندین شیوه رصد می‌کردند مانند:
  • مطالعات تاریخی با نگاه روند شناسانه.
  • حضور در پژوهش‌های میدانی جهت دسترسی به اطلاعات مستند.
  • توجه به دستاوردهای علمی.
  • توجه به مطالعات بین‌رشته‌ای.
  • توجه به اطلاعات موضوع شناسی.
  • تسلط بر انواع روش‌های تحقیق؛ روش‌های تحقیقی که اینجا آموزش داده می‌شد از روش تعریف گرفته تا توزیع، تبیین، توجیه، فهم، آسیب، توصیه، روش نقد، روش سیاست‌گذاری، روش بررسی تحقیقی، روش مدل‌سازی، روش تحلیل‌های میان‌رشته‌ای، روش‌های آینده‌پژوهانه را شامل می‌شد. در کل سعی می‌شد تا از جامعیت روش‌ها چیزی از قلم نیافتد. بنابراین دوستانی که در این حلقه‌ها آموزش می‌دیدند، چون‌ در اساس و سنگ زیرین پژوهش که روش و روش‌شناسی است، خیلی کار می‌شد، همه آنان الآن جزء استادان روش تحقیق در سطح مشهد هستند، منتها برخی خیلی فعال هستند و برخی کمتر.
  • آشنایی با مبانی تولید علم دین شبکه­ای؛ یک گزاره علمی زمانی تولید می‌شود که بر اساس روش جلو رفته باشد. روش هم‌ ریشه در مبانی دارد و مبانی به نظریه و نظریه هم به روش معرفت‌شناسی وابسته است؛ بنابراین تولید گزاره علمی، از تولید پارادایم شبکه‌ای اتفاق می­افتاد و بعد در کنار هم قرار می‌گرفت و به مبانی و نظریات ختم می‌شد.
  • برنامه‌های ویراستاری کنفرانسی، ارائه در کنفرانس، نمایه زنی اطلاعات، توان استدلال و نقد و… هم در این موسسه اتفاق می‌افتاد.
  • مبانی و رویکردهای ارزشیابی؛ در ارزشیابی، به‌جای اینکه روی فرایند ارزشیابی کار کنند، روی خروجی‌های ارزشیابی فعالیت صورت می­گرفت و ارزشیابی‌ها هم مهارت محور بود تا مشخص شد توان تفکر و نقد فرد چقدر بالا رفته است. این ارزشیابی در مقابل افراد متوسط و متخصص مطرح می‌شد تا بحثی را ارائه بدهد. گاهی هم ارزشیابی در خود گروه اتفاق می‌افتاد. البته همیشه مربی و ناظر و ارزیاب وجود داشته است. خروجی‌های این افراد یکی از ملاک‌های ارزشیابی بود.
  • حق محوری؛ یعنی محقق به‌گونه‌ای تربیت می‌شد که به دنبال حق باشد نه اینکه وابسته به مکتب و روش خاص باشند. البته این اتفاق هم نمی‌افتاد که محقق مغرور شود و مطلب خود را آخرین مطلب بداند.
  • توانایی حل مسئله؛ توانایی حل مسئله در همه مراتبش وجود داشته است نه اینکه صرفاً یک نوع ارشادات کلی باشد، بلکه باید فرایند راهکاری داشته باشد که بتوانند مسئله را برای مخاطبین خود بهتر شرح بدهد.
  • نقشه راه عملیاتی؛ هم خود محقق و هم موسسه باید برنامه ۵ ساله و ۱۰ ساله داشته باشد.

پاسخ به سؤالات

در ادامه، دکتر احمدزاده به سوالات حاضران در این نشست پاسخ داد:

  • پرسش: با توجه اینکه این موسسه فقط مجوز پژوهشی دارد؛ پس چگونه فعالیت آموزشی انجام می­داده است؟
  • پاسخ: با توجه به اینکه این موسسه زیر نظر حوزه قرار دارد، مجوز فعالیت آموزشی لازم را هم از حوزه علمیه خراسان دریافت کرده است.
  • پرسش: مدل­های مجود در این موسسه با مدل­های درس خارج، چه تفاوتی دارد؟
  • پاسخ: مدل­های این موسسه با مدل­های درس خارج در بسیاری از موارد از قبیل مباحثه، نقد و… اشتراک دارد ولی نکته مهم این است که مدل­های این موسسه، روشمندتر است؛ اما در درس خارج در حوزه، روی مدل‌سازی، سیستم سازی و نگاه راهبردی به دین و استخراج راهبردهای دینی کمتر کارشده است و اگر هم در این زمینه‌ها کارشده است شخصی بوده و به شکل آموزشی نبوده است. اقلاً بنده ندیدم که سیستم سازی شده باشد.
  • پرسش: دو سال تا دوره ۲۰ ساله باقی است آیا تاکنون، خروجی از این موسسه دیده‌شده است؟
  • پاسخ: اگر به سایت موسسه مراجعه کنید، چندین مدل را درزمینه های تربیت جنسی، دین سیستمی، حجاب، امربه‌معروف و… ارائه‌شده و آثاری را منتشر کردند.
  • پرسش: با توجه به دینی بودن موسسه، آیا تابه‌حال یک علم دینی مانند اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی و مانند آن تولید شده است؟
  • پاسخ: به‌عنوان یک پژوهشگر عرض می‌کنم (ممکن است پاسخ مسئولین موسسه، چیزی دیگری باشد) دوستان می­دانند که اگر علمی تولید شود با ۱۰ نفر و ۲۰ نفر و ۱۰۰۰ نفر و در طی یک سال و ده سال اتفاق نمی‌افتد. مثلاً اگر اقتصاد را در نظر بگیریم می‌بینیم که میلیون‌ها نفر طی ۲۰۰ سال گذشته کار کردند و تازه دانشی به نام اقتصاد راه افتاده است. پس خیلی دور از انتظار است که در طی چند سال، چند نفر، یک علمی ایجاد کنند. اصلاً برنامه این موسسه هم تولید علم به این معنا نبوده است بلکه صرفاً کاری را آغاز کردند؛ اما اینکه مسائلی را در این شاخه‌ها و در این علوم تولید کنند، چنین کردند و در این زمینه آثاری را هم منتشر نمودند.
  • پرسش: در برخی از مدل‌ها، به سند روایت توجهی نشده است و حتی برخی از رو‌ایات مورد استناد استاد واسطی در فرمول نان، مرسله است و در منابعی مانند بحار و مستدرک آمده است که از حیث سند نوعاً ضعیف هستند. اشکال دقیقاً این است که برخی از افراد می­خواهند از شریعت ولو منابع ضعیف، مدلی را درست کنند و به بحث اسنادشان توجهی نمی‌کنند، نظر حضرت‌عالی در این زمینه چیست؟
  • پاسخ: در این زمینه، دو نگاه وجود دارد، یکی اینکه احادیث مرفوع و مرسل و… هیچ‌گونه استفاده‌ای ندارند! نگاه دیگر اینکه اخبار و احادیث به‌ظاهر غیر معتبر هم برای ما نکته ساز است. به‌عنوان‌مثال، علامه طباطبایی در جریان حضرت مریم (س)، یک سری روایاتی را می‌آورد و بعد می‌گوید همه این روایات اعتبار ندارد؛ اما آنچه ما می‌توانیم با عقل اثبات کنیم، این روایات در این راستا به ما کمک می‌کنند؛ بنابراین ما روایت مرسله و ضعیفه را هم کنار نمی‌گذاریم بلکه می‌توانیم متوجه فضای ذهن راوی شویم که در آن دوران، این روایات را جمع‌آوری کرده است، کما اینکه امروزه عده‌ای از راه دور، فضاهای مجازی را مدیریت می­کنند، بااینکه بخش زیادی از مطالب این فضا، شایعات و غیر مستند می‌باشند. علاوه بر اینکه آن فردی که مثلاً فقط سطح ۴ حوزه را خوانده است هیچ‌وقت نمی­توانند همانند یک فرد رجالی، اسناد احادیث موردبررسی و ارزیابی دقیق قرار بدهد و طبعاً از این حیث، این اعتراض وارد است.
  • پرسش: این موسسه باید در مورد انرژی هسته‌ای و مدیریت بازار بورس و… هم مدل ارائه بدهند؟!
  • پاسخ: به نظر بنده، این افراد در عرصه‌هایی مدل‌سازی می­کنند که مرتبط با دین باشند، لذا حتی می‌توانند کلیات و یک سری مبانی مدیریتی و ارزش‌های دینی را در فعالیت‌های اقتصادی و یا بازار بورس و… هم چون توحید، برکت، عدالت، امانت در حفظ اطلاعات و… را مطرح کنند؛ اما این مدل، مدل بازار بورس و نظریاتی در این زمینه نیست و اساساً ارائه چنین نظریات، مخدوش خواهد بود؛ لذا حتی نظریاتی که در این زمینه به وجود بیاید هم با نظریات موجود در غرب متفاوت خواهد بود؛ چون‌ در برنامه غیردینی، اساساً کاری به خدا و دین ندارند، لذا این امر در نظریات هم تبلور خواهد کرد.
  • پرسش: آیا استناد این موسسه به مرحوم علامه تهرانی صحت دارد و اساساً علامه تهرانی اهل مدل‌سازی بودند یا این ابداع مربوط به آقای واسطی هست؟
  • پاسخ: این استناد صددرصد صحت دارد و اساساً یکی از کسانی که روی جناب آقای واسطی خیلی تأثیرگذار بودند و ارزش‌های ایشان جاری و ساری است، شخص علامه تهرانی هستند. آقای واسطی با ایشان حشرونشر داشتند و از ایشان مشاوره می‌گرفتند؛ اما مدل‌سازی به معنای امروزی که در موسسه اتفاق می‌افتد، در کلام علامه نبوده و ایشان مخترع چنین مدل‌هایی نبودند؛ اما مدل‌سازی به معنای بحث فکری را علامه داشتند و در آثار ایشان در بحث‌های معاد و امامت و…، نوع مدل تربیت انسان قابل‌استخراج است.
  • پرسش: چه دلیلی وجود دارد که اهل‌بیت (ع) در گفتگوهای با بادیه‌نشین‌ها و اعراب کم‌سواد، درصدد ارائه مدل به راجع به جکومت مدرن بوده‌اند؟
  • پاسخ: مخاطبین ائمه (ع) دسته بندی شده بودند. جمعی اعراب بادیه نشین بودند و طبعا یک سری نکاتی را برای آنها بیان می کردند؛ اما در همان فضا، افراد متخصص و فهمیده ای هم بودند که ائمه احادیثی متناسب با آن افراد، ارائه می ­­کردند، لذا بحث مخاطب شناسی از همینجا مطرح می شود که احادیث را برای چه کسی و در چه فضایی گفته اند! حتی در میان متخصصین و افراد نزدیک به امام (ع)، باز هم افراد خاص­تری حضور داشتند. علاوه بر اینکه أئمه (ع) یک­سری سیره‌های مخصوص به خودشان هم داشتند که باید در این زمینه هم دقت صورت بگیرد. هم چینین تنها بحث روایات را که نداریم بلکه آیات قرآن هم هست. در آیات قرآن، اگرچه مخاطب، اعراب بادیه نشین بودند اما به گفته آیت­الله معرفت ما باید آیات قرآن را از شأن نزول­شان، الغا کنیم و بحث راهبردی قرآن را به دست آوریم. به عنوان مثال در قضیه آمدن برادران حضرت یوسف خدمت پدر تا یوسف را برای بازی ببرند و… آیت الله معرفت می گوید ما باید حواسمان باشد که فرزندانمان را به دست مخالفین یا دشمنان ندهیم تا تربیت کنند، به هوای اینکه در فضای فلان کشور تحصیل کنند تا در آنجا ذهن و فکر و اندیشه شان را بربایند. اصطلاحا به این کار، الغای خصوصیت و آوردن پیام در سطح جامعه می گویند. پس اگر با این نگاه به آیات و روایات بنگریم، مدل سازی در اغلب آیات و روایت وجود دارد.
  • پرسش: به نظر شاگردان مرحوم علامه تهرانی، نیاز این است که در حوزه، ده بیست سال ادبیات عرب به‌صورت مفصل خوانده شود تا طلاب بتوانند به‌راحتی منابع عربی را مطالعه نماید و… . حال چگونه در این دوره، با چهار سال درس خواندن، طرف مدل‌ساز و محقق می‌گردد در حالی که باید خیلی بیشتر از این مقدار، زمان برای رسیدن به این جایگاه در نظر گرفته می‌شد؟
  • پاسخ: برداشت بنده این است که در این دوره چهارساله، فقط با کلیات سیستم سازی، روش سازی و مدل‌سازی آشنا می‌شوند ولی اگر بخواهند این مسیر را ادامه بدهند قطعاً باید دوره‌ها ادامه پیدا نماید. حتی الآن هم شاگردان آقای واسطی با ایشان حشرونشر دارند و این راه را ادامه می‌دهند. البته خود آقای واسطی عموم کتاب‌های ادبیات عرب را خوانده بودند و هم چنان ادامه می­دهند؛ اما این قسمت از ایراد شمارا وارد می‌دانم که با چند سال درس خواندن، طرف نمی‌تواند نظریه ارائه بدهد. به نظر حقیر اگر کسی بخواهد در حوزه علوم اسلامی نظریه بدهد قطعاً زیر سن ۶۰ سال امکان‌پذیر نیست؛ چون‌ اقلاً باید ۴۰ تا ۵۰ سال مطالعه و تحقیق داشته باشد تا به فضای کل بحث‌های اسلامی اشرافی قابل‌قبول پیدا نماید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Google Analytics Alternative