حجتالاسلام رضا اسلامی عنوان کرد:
ریگ در دهان زن بگذارید تا صدایش ریبه دار نشود!/ فاصله زیاد میان موضوع شناسی علمی و فقهی
استاد رضا اسلامی در میزگرد مدرسه هشتم از کارگاههای مشق اجتهاد که با عنوان چالش های فقه در دنیای معاصر برگزار می شود، به بیان ده مورد از چالشهای فقه پرداخت. برخی مطالب مطرحشده بهقرار زیر است:
چالش اول: موضوع شناسی
موضوع شناسی با ایجاد شکاف مرتبط است. متخصصین علوم مختلف با توجه به مطالعات چندین ساله، نمیتوانند ذهنیت خود را به فقیه منتقل کنند. لذا فقیه در مسائلی مانند شبیهسازی یا شرکتهای هرمی، بایستی موضوع را بشناسد و حتی در موارد عرفیِ محض نیز آن را شناسایی نماید تا بداند در چه موردی فتوا میدهد.
بهعنوان نمونه آیتالله مکارم در مورد شرکتهای هرمی فرمودند قمار است؛ فقیهی دیگر فتوا به جواز داده بود. کارشناسان اقتصادی دنبال دستآویز فقهی بودند. فقیه باید با شناسایی موضوع، بداند چه آثار و پیامدهایی دارد. شرکتهای هرمی اقتصاد کشور را فلج میکند و نیروی مولد را از بین میبرد.
پس فاصله میان موضوع شناسی علمی و فقهی زیاد است. اشکالی که مطرح است، چرا استفتاء را جواب نمیدهند؟ در پاسخ بایستی گفت اگر فقیه جواب را زود دهد، اشتباه است. بدان جهت که ابتدا میباید موضوع را متوجه شده، بعد فتوا دهد. این چالش از چالشهای جدی فقه است.
چالش دوم: تجدیدنظر در منابع فقه
در منابع فقهی بایستی تجدیدنظر شود. در مورد کتاب و منبعیات آن بحثی نیست؛ لکن در برخی دلالتها و نحوه دلالت گیری از آن، میباید تجدیدنظر کرد. در سنت، عقل و عرف نیز مباحث جدیدی مطرح میشود که در فقه تأثیرگذار است.
این چالش جدی نیست، زیرا در حاشیه حوزه است نه متن حوزه. در اهل سنت نیز بهتدریج در حال مطرحشدن است.
چالش سوم: تجدیدنظر در مبانی فقه
باید در مبانی کلامی، تاریخی، اخلاقی، رجالی فقه تجدیدنظر شود. اگر اصول فقه جدیدی ارائه شود، فقه دچار چالش میشود. بهعنوان نمونه بر اساس زبانشناسی غربی، اصحاب هرمنوتیک جایی برای اصول ما نگذاشتهاند. درنتیجه اگر مبنی آسیب ببیند، فقه نیز دچار مشکل میگردد.
این چالش نیز جدی به نظر نمیرسد. همه مبانی فقهی ازجمله مباحث اصولی استحکام لازم را دارد؛ حتی هرمنوتیک تأثیری خاص در فقه ندارد. برخی تجدیدنظرها در تاریخ، ممکن است برخی از سنتها را دچار خدشه کند لکن موارد محدودی است.
البته در ناحیه اصول فقه، این چالش از یک وجه جدی است. مخصوصاً اصول فقه حکومتی و فقه نظام ساز؛ چراکه اصول فقه موجود، فردی است. فقه بایستی با دید احزاب و نظام سیاسی، از زاویه جدیدی مرور شود. لکن معتقدم اصول فقه ما کافی است و فقط ۱۵ درصد باید بدان اضافه نمود.
چالش چهارم: تجدیدنظر در روشهای فقه
روش به معنای نحوه استفاده کمی و کیفی از مبنی است. روش به معنای منبع نیست بلکه به معنای چینش ادله و نحوه بهکارگیری آنها است. بهعنوان نمونه کدام دلیل بر دیگری حاکم است؟ قرآن حاکم است یا سنت؟ محور شهرت است یا تراکم ظنون؟
در مورد این چالش، ممکن است در آینده دور دچار مشکل شویم لکن جدی به نظر نمیرسد؛ زیرا با توجه به صلابتی که روشها دارند بهآسانی تغییر نمیکند؛ نهایتاً کارآمدتر میشوند.
شرایط سیاسی و اجتماعی بر فقه تأثیر می گذارند/ اشتغالات بزرگان سبب عدم تمرکز است؛ دوگانه حوزه قم و نجف
چالش پنجم: تاثیرات اجتماعی و سیاسی
شرایط سیاسی و اجتماعی بر فقه تأثیر می گذارند؛ زیرا شرایطی بر فقه حاکم می شود که نتیجه های فقهی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. در این حالت ممکن است، سه واکنش رخ دهد:
- برخی زندگی مدرن را پس می زنند و این ها را بدعت می دانند. نتیجه اش فقه داعشی است.
- واکنش دیگر دنباله روی از فقه سوپر پویا است! این نگاه که برای خوش آمدی به روشنفکران است، ضابطه مشخص و انسجام خاصی ندارد و با ایجاد تغییراتی در فقه، به تدریج مبتلا به تعارض می شود.
- اعتدلال و بازنگری در برخی متغیرات فقهی، این چالش را می تواند سبک تر کند.
چالش ششم: تضارب آراء و تبادل اطلاعات.
در مرئی و منظر دیگران بودن، چالشی برای فقه است. فقیه دیگر نمی تواند فتوا بدهد و به تبعات و اشکالات اش فکر نکند. گرچه همه اینها پاسخ دارد ولی چالش است و باید مورد نظر باشد.
بر همین اساس رابطه میان فقه و دیگر علوم نیز شکل می گیرد. امروزه جامعه شناس بر فقه اشکال می کند و فقیه بر جامعه شناسی و… . فضای اطلاعات و ارتباطات این چالش را ایجاد کرده است.
چالش هفتم: روند جهانی سازی و تأثیرات آن بر جامعه اسلامی
مردم می گویند این چه فقهی است؟ چرا این قدر سخت گیرانه است؟ چرا در روابط میان زن و مرد سخت گیری می شود؟ زن جزئی از جامعه است؛ چرا نباید وارد جامعه شود؟ چرا باید در دهانش ریگ گذاشت تا صدایش ریبه دار نشود؟ این فقه عصر حجری است. این اشکالات سبب شده یک فکر برای کل جهان تصمیم گیرد.
چالش هشتم: ظرفیت فقهاء
شخصی که می خواهد متکفل فقه شود، بایستی شرایط و ظرفیت لازم را دارا باشد. لذا مسئولین ذیربط باید در تربیت و گزینش طلاب دقت بیشتری نمایند.
چالش نهم: اشتغالات فقهاء
دنیای معاصر دنیای تشتّت افکار است. اشتغالات و رفت و آمد ها، سبب شده است تمرکز فقهاء پایین آید. برخی بزرگان با مسئولیت در چند نهاد، به همراه درس خارج، دیگر تمرکز لازم و کافی را به مانند فقهای گذشته ندارند.
این چالش سبب شده حوزه نجف را به مانند چوبی بر سر حوزه قم بکوبند؛ از آن روی که آنها تمرکز بیشتری دارند. بایستی گفت گرچه چنین است، لکن بساطت حوزه نجف و شرایط اجتماعی آن، فقه آنها را ناکارآمد کرده است.
چالش دهم: فقه معامله گر و توجیه گر
ممکن است برخی به نحوی ورود در تحقیقات علمی داشته باشند، گویا از ابتدا قصد دارند، مشکلات را توجیه کنند. ممکن است دچار فقهی شویم که ارائه نظریه الهی را مقصود نیست بلکه می خواهد فقط توجیه گر باشد.